۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

برویم با میرغضب‌های ظلم کشتی بگیریم؟



- اگر پادشاه ما چنانکه مکرر می‌گویید واقعا طالب نظم ایران است پس چرا این مجلس شورای ملی را یک روز زودتر فراهم نمی‌آورد؟
- سببش همان است که خود پادشاه مکرر بیان فرموده. از برای تنظیم یک دولت میل پادشاه کافی نیست باید خود خلق هم اینقدر شعور داشته باشند که به ‌مقام طلب قانون برخیزند.

- من یکی از اجزای این خلق و به‌اندازه‌ی شعور خود طالب و مشتاق قانون هستم چه می‌توانم بکنم؟
- اگر اینطور تنها بمانی هیچ. اما اگر معنی اتفاق را بفهمی و با جماعت آدمیان اتفاق نمایی آنوقت ممکن است که به‌اتفاقِ آدمیت دنیا را تغییر بدهی.

- از اتفاق مثل من ضعیف و بیچاره چه کارسازی خواهد شد؟
- ضعف وجود شماهیچ ربطی به مطلب ما ندارد. مقصود ما از اتفاق این نیست که یاغی بشویم و برویم با میرغضب‌های ظلم کشتی بگیریم. ما با هیچ‌کس ابدا زد و خورد جسمانی نخواهیم داشت. ما به‌ جز دلیل و حرفِ حق هیچ اسلحه‌ی دیگری نداریم. اتفاق ما عین صلح، اقوال ما تماما مشروع و وجود ما تسلیم محض است.

- چنان اتفاقِ بی‌صدا و بی‌حرکت چه فایده‌ای خواهد داشت؟
- بر این مساله اتفاق خبط عمده‌ی خلق ما در همین حرف است. خیال می‌کنند قدرت اتفاق باید فقط در مقاومت جسمانی ظهور بکند. نمی‌توانند تصور بکنند که از اتفاقِ مردم اگرچه بی‌صدا و بی‌حرکت باشد چه نوع قدرت عظیم حاصل می‌شود. غافل از این حقیقت هستند که اگر اهل یک ملک در طلب قانون تنها به‌قول هم متفق بشوند در صورتی هم که قدمی برندارند ممکن نیست که در آن ملک قانون ظهور نکند.

- چنان اتفاق معنوی را به این گروه احمق چه طور حالی بکنیم؟
- تو خودت اول حالی بشو، ما ضامن که به دیگران بهتر از شما حالی نمائیم.

- فرض می‌کنیم که من حالی شدم، تکلیف من چه خواهد بود؟
- تکلیف تو واضح است. اگر در این حرف‌های ما لفظی یا نکته‌ای پیدا کرده‌ای که به قدر ذره ای خلاف دین و خلاف عقل تو باشد بی‌سوال و جواب ما را تکفیر بکن و رد بشو و اگر چنانکه امید داریم این مطالب را صحیح و از برای نظم ایران مفید می‌بینی پس الان در پیش خود و در پیش خدای خود اقرار بکن که آدم هستی و آدم خواهی بود و بعد به ‌اقتضای شعور و همت خود در هر مقام هر قدر که در قوه داری در ترویج آدمیت بکوش.

- در ترویج آدمیت چه می‌توانم بکنم؟
- اگر پول داری پول بده. اگر اعتبار داری اعتبار بده. اگر قلم داری بنویس. اگر زبان داری حالی بکن. اگر هیچ نمی‌توانی بکنی اقلا اسم خود را آدم بگذار. اقلا در قلب خود منکر آدمیت مباش. اقلا به جهت تملقِ دیگران به ما فحش مگو.


نمره ششم– غرهٔ ذی‌حجه 1307

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

دربخانه؛ بی‌هنر و بی‌عار


عقلای خارجه می‌گویند با اینکه اهل ایران ذاتا خیلی باهوش و بیش از هر جنس آسیا طالبِ علم و مستعد ترقی هستند، این اوقات در وزارت‌ها و بر مناصب بزرگ دولت خیلی کم آدمِ قابل دیده می‌شود.
این حرف بسیار صحیح و سببِ آن واضح است. در هر ملکی که برحسب سوء‌اتفاق یک وزیرِ جاهل بر کل امور مسلط بشود، علم و هنر لابد باید از دوایر دولت فرار بکنند. رئیس ِ ناقابل به جهت حفظ مقام خود مجبور است به هر قسم تدبیر اهتمام نماید که عموم اهلِ دربخانه از خودش پست‌تر و نابکارتر باشند. در هر وجودی که فی‌الجمله هوش و علم ببیند باید لابد دشمن او باشد. توقع او از رؤسای امور فقط این خواهد بود که بی‌هنر و بی‌عار باشند. بدیهی است که در چنان دستگاه نه تنها مردم پیِ معرفت نخواهند رفت بلکه سعی خواهند کرد آنچه هم می‌دانند فراموش بکنند. چنانکه الآن جمعی از وجودهای ممتاز ایران بجهت دفع حسدِ این رؤسای ناقابل سعی دارند خود را بقدر امکان بی‌هنر و احمق قلم بدهند. در این‌صورت چه جایِ تعجب است که فضل و هنر در دربخانهٔ دولت به‌کلی مفقود و جمیع مناصب و مصالح این ملک بازیچهٔ جبال نابکار شده باشد.



نمره پنجم– غرهٔ ذی‌القعده 1307