۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

باید تف کرد و رفت

ا
[وزیر:] کجا می‌توان اظهار کرد که در ایام فراغتِ این سلطنت در مثل آذربایجان مملکت که مامورین آبدارخانه در آنجا مواجب بیست فوج را صرف لهو و لعب خود می‌کنند شاهنشاه آینده ایران یک اطاق نشیمن ندارد. این است که می‌گویم باید تف کرد و رفت.

[قانون:] نه خیر جناب وزیر. باید ماند. باید آدم شد و باید اولاد و ملت خود را به ترویج آدمیت از این دریای نکبت خلاص کرد.

روزنامه قانون، نمره چهاردهم– تاریخ ذکر نشده است، تقریبا شانزده سال قبل از انقلاب مشروطه


۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

ای اولیای نکبت ایران، بیدار شوید، زیرا که ما اهل نظام آدم شده‌ایم


به اهل قانون مژده می‌دهیم که این روزها خیالات ایران در همه جا در جوش و خروش است. حرف‌ها می‌زنند و مردانه‌گی‌ها ظاهر می‌سازند که چند سال قبل به عقل محال می‌آمد. موافق اخبار صحیح جمعی از امرا و صاحب‌منصبان عسگریه متفقأ این شرح ذیل را به اولیای دولت ابلاغ کرده‌اند.


ای اولیای دولت!
این چه اوضاع، این چه محشری است که در ایران به پا کرده‌اید؟ چرا این خلق بی‌چاره را به این بی‌رحمی تعاقب می‌کنید؟ اینطور حبس و شکنجه و قتل و غارت با کدام دین، با کدام قانون درست می‌آید؟ ما اهل نظام تا کی باید در دست شما اسباب این شقاوت‌های ملت‌کُش بشویم؟ و در ازای این اطاعت و بردباری ما این چه ننگ‌هاست که بر سر ما جمع کرده‌اید؟ مناصب و مواجب و حقوق نظامی ما را ببینید به چه نوع رذالت‌ها آلت رسوایی این ملتِ سیاه‌روز قرار داده‌اید. ببینید ما اهل نظام را چه قدر بی‌غیرت و بی‌عار می‌دانید که اراذل ِ فراش‌خلوت‌های خود را نه تنها بر صاحب‌منصبان و امرای نظام بلکه بر خود وزیر جنگ، بر خود پسر پادشاه، به این تسلط سوار می‌کنید. در میان ما آدم‌ها هست که هفت پشتشان در خدمت این دولت شهید شده و حالا شما بدون هیچ شرم آن‌ها را مجبور می‌کنید که از برای تحصیل چند شاهی مواجب کثیف ِ خود بروند و کفش غلام‌بچه‌های آبدارخانه را روزی هفتاد دفعه ببوسند. ما تا امروز کور و از حقوق و تکالیف خود بی‌خبر بودیم. چنان تصور می‌کردیم که این مواجب را به صد نوع قرمساقی از شما گدایی می‌کنیم، همه را از خانهٔ پدرتان آورده‌اید و محض مرحمت به ما تصدق می‌دهید. حالا تازه می‌فهمیم که این مواجب از همان مالیات است که ما خلق ایران به جهت حفظ حقوق خودمان می‌دهیم و شما به آن رسوایی صرف اسیری این خلق می‌سازید.

گذشت آن زمانی که ما شما را ولی نعمت خود تصور می‌کردیم و به فریب وعده‌های شما مال و جان و دین و ملتِ ما را اسباب این قسم هرزگی‌های سفیهانهٔ شما قرار می‌دادیم. سیل ظلم‌های شما و زاری خلق ایران و آواز قانون ما را بیدار کرده. حالا خوب می‌بینیم که پروردگار رحیم ما را از برای عبودیت امثال شما نیافریده است. حالا کاملا مطلع هستیم که موافق قانون خدا ما اهل نظام باید مستحفظ حقوق ملت باشیم، نه اینکه در دست شما مثل حیوانات سبع برادران دینی و ابنای وطن خود را به جهت رضای خاطر شما در زیر لگد ِ افواجِ ما زجرکش نماییم. حالا به درستی فهمیده‌ایم که همه این بدبختی‌های ایران از غفلت و عدم اتفاق ما بود. حالا به شما خبر می‌دهیم که معنی و قدرت اتفاق را فهمیده و آدم شده‌ایم. حالا دیگر تنها نیستیم که شما به‌دلخواه خود ما را اسباب اسیری همدیگر و میرغضب ملت قرار بدهید. بعد از این عوض اینکه غلامِ بچه‌فراش‌های شما و آلت شکنجه این ملت بشویم چاکر باشعور ملت ایران و مستحفظ حقوق آدمیان خواهیم بود. بعد از این جان خواهیم داد اما از برای حقوق آدمیت خودمان نه از برای رونق این رذالت‌های شقی که شما تیول ابدی خود قرار داده‌اید. بیدار شوید ای اولیای نکبت ایران، بیدار شوید، زیرا که ما اهل نظام آدم شده‌ایم.




روزنامه قانون، نمره چهاردهم– تاریخ ذکر نشده است، تقریبا شانزده سال قبل از انقلاب مشروطه